۲۱ رمضان 1390

ای علی

اینک که شمشیر جهل و کینه ی تاریخ، فرقت را شکافت

ما را ببین که جامه های سیاه خود را بر تن داریم؛

(و شگفتا که واقعه را پیش از وقوعش به عزا می نشینیم و پس از...)

تنها اندک زمانی لازم  است تا:

سیاه به سپید بگراید...

مویه و غمناله به شادباش و سرور

و عزا به جشن تبدیل شود...

آری ای علی

این روایت هر روز ماست:

رنگی از پی رنگی دیگر...

هر آیینه رنگ عوض می کنیم.

داستان جامه و جامعه مان که این است،قصه دلهایمان چیست؟

شاید دل نیست،بلکه جعبه مداد رنگی است که در سینه داریم...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد